تجاوز همزمان مهرداد و دوستانش به دختر باکره در باغ

ساخت وبلاگ
تجاوز همزمان مهرداد و دوستانش به دختر باکره در باغ

تجاوز همزمان مهرداد و دوستانش بهدختر باکره در باغ 

دختری کهبا مردی به نام مهرداد ارتباط تلفنی داشت قول و قرارهای ازدواجرا نیز باوی گذاشته بود و هیچ کس را جز مهرداد برایازدواج قبول نداشت. آزار و اذیتدختروفیلم برداری در باغ پدرم کارگری ساده بود و اوضاع مالی ما مفید نبوداو همۀ وقت} دیر وقت و خسته به خانه می آمد.همه ي مشکلاتم از جایی شروع شد که مجبور بهازدواجبا شخصی شدمکه هیچ وقت ویرا دوست نداشتم.

سیما ماجرای زندگی اش رابرای مشاور اینگونه تعریف کرد.روزی پدرم به طور ناگهانی به مادرم گفت که قرار هست برایمن خواستگار بیایددر حالیکه 18 سال اکثر نداشتم.پدرم بهمن گفت سروش پسر مفید، مودب و سربه زیری هست وخانواده خوبی هم داردو از این‌ها قبل دوست خانوادگی ما هست واز زیر و بم زندگی همدیگر آگاه هستیم.

فردای آن شب سروش با خانواده اش به خواستگاری من آمدندو مناز ترس پدرم و حفظ آبروی خانواده ام درهنگام خواستگاری چایرا آوردم پدرم گفت با هم صحبت کنیدمن وسروش بلند شدیم و رفتیم گوشه اي کهبا هم صحبت کنیم.درباره همه ي چیز با هم صحبت کردیم .من کسی دیگر را دوست داشتم تدریجی قضیه عدم رضایت خودازازدواجرابهاو گفتم وازاو خواهش کردم کهدر این مورد به پدرم چیزی نگویدو بگوید که خودش تمایل ندارد بامنازدواج کند.

سروش بهمن گفت که چون مرا خیلی دوست دارد اینکار را برایم انجام می دهداو به خانواده اش گفت کهاز اخلاق من خوشش نیامد وحاضر به ازدواجبامن نیست.وقتی خانواده اش به پدرم گفتند باور نکرد وخودش با سروش صحبت کرد .تمام امیدم این بود که پدرم از تصمیم خود منصرف شده باشد اما وقتی شب به خانه برگشت به مادرم گفت

آخر همین هفته عقد کنان زهرا واحمد هست به سیما بگو که دیگر بهانه اي ندارد اگر مخالفت کند باید خانه را ترک کند.تا صبح گریه کردم وهمه چیز رابرای مهرداد که پسر مورد نظرم برای ازدواج بود و قصد ازدواج با هم را داشتیم تلفنی تعریف کردمسرانجام عقدما سر گرفت

اما من همۀ وقت} بی رمق و بی حوصله بودم و نسبت به سروش رفتار سردی نشان می دادمو هر وقت او ابراز علاقه می‌کرد با سردی با او برخورد میکردم و همچنان به ارتباط تلفنی خود با مهرداد ادامه می دادم.یکی از روزها که کسی در خانه نبود تلفن زنگ زد تلفن همراه را برداشتم. پشت خط مهرداد بود و خیلی احساس دلتنگی می‌کرد ازمن خواست قراری بگذارم تا مرا ببیند.با وجود ترس از خانواده قبول کردم به دور از چشم انها هم را ببینیم.در دلم آشوب بود.

در آن روز چه گذشت؟

 به گزارش پارس ناز آن روز در خانه کسی نبود و همۀ برای تفریح به بیرون از خانه رفته بودنداما من که به بهانه مریضی با انها نرفته بودم نگران بودم که وقتی برگردند و من در خانه نباشم چه فکری خواهند کرد.بعد از ظهر مهرداد با اتومبیل به دنبالم آمد و سر راه چند تا از دوستانش را سوار خودرو کردو چون به او اعتماد داشتم حتی نپرسیدم چرا دوستانش را سوار کرده.

او مرا به باغی که قول داده بود برد ولی دیر فهمیدم در چه دامی گرفتار شده ام.انها مرا مورد آزار قرار دادند و از کارشان فیلم تهیه کردند و گفتند اگر چیزی از این ماجرا برای کسی تعریف کنی فیلمت را همۀ جا اکران میکنیم و بعد مرا در خیابان رها کردند و..!! حالا کابوس این اتفاق شب و روز آزارم میدهد و نمیتوانم از آن خلاص شوم.

مطالب مرتبط :

این مرد به دوستانش گفت در حمام به زنش تجاوز جنسی کنند

تجاوزهای جنسی مکرر دو پسر به دختران دبیرستانی

تجاوزهای جنسی مکرر دو پسر به دختران دبیرستانی

دختری که 4 سال با پدرش همخوابی می کرد

تعرض جنسی 8 مرد همزمان به دختر 17 ساله

اخبار پلیسی...
ما را در سایت اخبار پلیسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی mashnews بازدید : 239 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ساعت: 21:30